جدول جو
جدول جو

معنی مهذب الدین - جستجوی لغت در جدول جو

مهذب الدین(پسرانه)
پاک و پیراسته در دین
تصویری از مهذب الدین
تصویر مهذب الدین
فرهنگ نامهای ایرانی
مهذب الدین(مُ هََ ذْ ذَ بُدْ دی)
سیدالکتاب منصور بن علی اسفزاری. شاعر و فاضل معاصر عوفی مؤلف لباب الالباب بوده است و به فارسی و تازی شعر می سروده است. (لباب الالباب چ لیدن ج 1 ص 158)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از شهاب الدین
تصویر شهاب الدین
(پسرانه)
آنکه چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از محب الدین
تصویر محب الدین
(پسرانه)
دوستدار دین
فرهنگ نامهای ایرانی
(شِ بُدْ دی)
دهی از دهستان مشکین خاوری بخش مرکزی خیاو است و 590 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(شِ بُدْ دی)
لقب احمد بن ماجد، ملاح و ملوان عرب در قرن پانزدهم و مؤلف کتاب اصول و قواعد کشتی رانی در اقیانوس هند و بحر احمر و خلیج فارس و دریاهای دیگر. رجوع به دائره المعارف اسلام شود
بغرانشاه. بیستمین تن از حکام بنگاله از خاندان بلین سلطان دهلی. جلوس سال 718 هجری قمری (در بنگالۀ غربی). (یادداشت مؤلف). و رجوع به طبقات سلاطین لین پول شود
لقب احمد ناصر هفدهمین از ممالیک بحری از سال 742 تا 743 هجری قمری (یادداشت مؤلف). و رجوع به طبقات سلاطین لین پول و معجم الالقاب و الاسرات زامباور شود
معروف به ابن معتوق. از شعرای قرن یازدهم هجری. در 1087 هجری قمری درگذشته است. (ازدائره المعارف بستانی). و رجوع به ابن معتوق شود
بایزیدشاه (راجۀ کانس) اولین کس از خاندان راجۀ کانس و سی وپنجمین از حکام بنگاله از سال 812 تا 817 هجری قمری (یادداشت مؤلف)
اسفرائینی. وزیر الراشد باللّه عباسی. رجوع به حبیب السیر چ قدیم تهران ج 1 ص 312 و دستورالوزراء ص 92 شود
ازمحتشمان قهستان بود. (تاریخ جهانگشای ج 2 ص 205)
لغت نامه دهخدا
(مُ حِبْ بُدْ دی)
طبری. رجوع به احمد بن عبدالله... و شدالازار ص 21 و طبقات سبکی ج 5 ص 50 و 51 و تاریخ یافعی ج 4 ص 175، 182 شود
لغت نامه دهخدا
ابن عبداﷲ ابوالدر رومی ملقب به مهذب الدین، شاعر مشهور مولی ابی منصور جیلی تاجر، درگذشته به سال 622 هجری قمری به کسب دانش اشتغال یافت و در ادب بیشتر کوشید و قریحه خود را در نظم آزمایش کرد و درآن فن مهارت یافت، یاقوت در مدرسه نظامیه بغداد اقامت داشت، ابن الذهبی گوید وی در بغداد نشو و نما یافته قرآن عزیز را حفظ کرده و چیزی از ادب آموخته و خطی نیکو داشته و به سرودن شعر پرداخته است و بیشتر اشعار وی در غزل و عشق و یا دوستی است، چون اشعار وی دلپذیر بود مردم آنها را حفظ میکردند، سپس ابن الذهبی اشعاری از وی نقل می کند، (از وفیات الاعیان ص 347)
لغت نامه دهخدا
ابن حاجب ملقب به مهذب الدین. ابن ابی اصیبعه آرد (ج 2 ص 181 ببعد) : وی طبیبی مشهور و در صناعت خویش فاضل و در علوم ریاضی متقن و در ادب و علم نحو متعین بود. مولد او به دمشق است و او در آنجا نشو و نما یافت و به صناعت طب نزد مهذب الدین بن نقاش اشتغال ورزید و مدتی ملازمت او کرد و آنگاه که شرف الدین طوسی که در حکمت و علوم ریاضی و غیر آن یگانه زمان بود بشهر موصل شد، ابن حاجب و حکیم موفق الدین عبدالعزیز نزد او رفتند تا بآموختن علم مشغول شوند و هنگامی بدو رسیدند که وی قصد شهر طوس داشت و در موصل مدتی اقامت کردند. سپس ابن حاجب به اربل سفر کرد و فخرالدین بن دهان منجم، آنجا بود پس بدو پیوست و ملازمت وی اختیار کرد و با او زیجی را که ابن دهان کرده بود حل کرد و قرائت آن را نزد وی متقن و بخط خویش نقل کرد و آنگاه به دمشق بازگشت و این ابن دهان منجم معروف به ابوشجاع و ملقب به ثعیلب و بغدادی بود و بیست سال در موصل بزیست و به دمشق رفت و صلاح الدین و فاضل و جماعت رؤساء مقدم او را گرامی داشتند و سی دینار ماهیانۀ او را اجرا برقرار کردند و او متدین و باورع ونسک و کثیرالصیام بود و در جامع دمشق چهار ماه معتکف شد و برای او مقصوره ای را که در کلاسه است بساختند و او را تصانیف بسیار است از آن جمله زیج مشهور و آن نیکو و صحیح است و نیز المنبر فی الفرائض و آن مشهور است و کتاب فی غریب الحدیث که چند مجلد است و کتاب فی الخلاف مجدول علی وضع تقویم الصحه و وی دائم الاشتغال بود و او را شعر بسیار است. احمد بن حاجب قصد حج کرد و به بغداد بازگشت (پس از متجاوز از چهل سال) و درآ نجا بمرد و در جوار قبر پدر و مادر مدفون شد و مهذب الدین بن الحاجب کثیرالاشتغال و محب العلم و پیش از شهرت به طب آنگاه که بجامع دمشق میزیست در صناعت هندسه قوی النظر بود و سپس در صناعت طب متمیز گردید و از جملۀ بزرگان این فن بشمار آمد و در بیمارستان کبیر که ملک العادل نورالدین بن زنگی بساخت بطبابت پرداخت وسپس خدمت تقی الدین عمر صاحب حماه برگزید و پیوسته در خدمت او بحماه بود تا تقی الدین وفات یافت. پس ابن حاجب به دمشق شد و از آنجا بدیار مصریه روی آورد و خدمت ملک الناصر صلاح الدین یوسف بن ایوب کرد و باز بطب اشتغال ورزید و تا پایان عمر صلاح الدین نزد او ببود آنگاه بملک المنصور صاحب حماه پسر تقی الدین پیوست و دوسال نزد او بماند و در حماه بعلت استسقاء درگذشت
لغت نامه دهخدا
ابن عیسی بن هبه الله ، مکنّی به ابوالحسن و ملقّب به مهذب الدین و مشهور به ابن نقاش. وی طبیب بود و در علم حدیث نیز دست داشت. تولد و نشو و نمای او در بغداد بود سپس به دمشق و از آنجا به قاهره رفت و دیگربار به دمشق بازگشت. او در خدمت الملک العادل نورالدین محمود بن زنگی بود و سالها در بیمارستان بزرگ وی خدمت کرد و پس از درگذشت نورالدین محمود به خدمت صلاح الدین درآمد. وی در سال 574 هجری قمری در دمشق درگذشت. (از الاعلام زرکلی بنقل از طبقات الاطباء ج 2 ص 162)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
ابن سعد بن علی بن عبدالواحد بن عبدالقاهر بن أحمدبن مسهر موصلی، مکنی به ابوالحسن و ملقب به مهذب الدین و مشهور به ابن ابی الوفاء. رجوع به علی موصلی شود
لغت نامه دهخدا